🔸 چگونه چهار دهه سیاستگذاری غلط، اقتصاد راه به بیراهه برد؟
✍ #امیرحسین_صادقی
ورودی ۹۶ دانشگاه رضوی
طلبه-دانشجوی کارشناسی اقتصاد
✔ مقدمه
روزگار کنونی ایرانزمین که روزبهروز بر وخامت حال آن افزوده شده و هر روز کرامتی جدید از حضرات مشاهده میشود ماحصلی است از ادارهی فشل اقتصاد کشور با اخلاق و وعظ و نصیحت. قطعیآب و سوداگری در بازار ارز و طلا و خودرو و کسریبودجه جملگی حکایت از ضعف شدید در حیطهی حکمرانی اقتصادی دارد و هر روز دریغ از دیروز. نتیجهی آن هم کاهش مداوم کیفیت زندگی است که آثارش نه تنها گریبانگیر کاخنشینها نشده بلکه پلهای گشته جهت بهرهبرداری از ملت کوخنشین.
در هر کدام از مسائلی که ذکر گردید ردپایی از اقتصاد و دلالتهای آن پیدا میشود، اصولا اقتصاد علم تخصیص بهینهی منابع است به طوری که بتوان از محدودترین منابع بهترین بهرهبرداری را نمود. حال این منبع اندک میتواند آب که مایهی حیات آدمیاست باشد یا سوختهای فسیلی و یا حتی درآمدهای ارزی کشور.
✔ سوال
سوال اصلی این است که چگونه این آب اندک را در کشوری تقریبا خشک همانند ایران به نحوی تخصیص دهیم که بتوان از آن به بهترین وجه ممکن استفادهشود. آن را به کشاورزان اصفهان تخصیصدهیم که با روشهای سنتی آبیاری همانند غرقآبی هندوانه –که محصولی بسیار آببر است و هر کیلوی آن 500 لیتر آب میبرد- بکارند و صادر نمایند یا آن را به صنایع آببر همانند ذوبآهن و فولاد بدهیم و یا با چند صد کیلومتر لولهکشی به یزد رسانده و مردم آن دیار را سیراب کنیم و یا حتی خود همین آب را با دردسر بسیار کمتر صادر کنیم و از درآمد ارزیاش روزگار بگذرانیم؟ و اگر بسیار به سلولهای خاکستریمان فشار بیاوریم ممکن است به ذهنمان خطور کند که روشهای سنتی آبیاری را به مدرن تبدیل کرده و محصولات کم آببر کاشته و صنایع آببرمان را به نزدیکی دریا منتقلکنیم.
القصه اقتصاد در تمام داستانهای بالا دستی بر آتش دارد و ادعایی که گوش هیچ کس بدهکار نبوده و نیست. سوال اصلی هم همان است که این تخصیصها را چگونه بین این نیازهای نامحدود تقسیمکنیم تا هم خدا را خوشآید و هم خلقش را. اما گاهی هم به این سوال برمیخوریم که با رفتار نادرست مصرفکنندگان این آب و برق چه کنیم؟ با سوداگری در بازار ارز چه کنیم ؟ با تورم دو رقمیچه کنیم؟ و خلاصه با این چاههای ویل که اکنون اقتصاد ایران در تمام آنها گرفتاراست چه سیاستی را در پیش بگیریم که ازین رنج برهیم؟
✔ نگاه به گذشته
رفتاری که سیاستگذار درین چهار دهه اخیر از خود نشان داده تنها –یا لااقل در اکثر مواقع- منحصر به این بوده که در ابتدا مردم را با اخلاق و پند و نصیحت سر به راه نماییم و از چاه حرص و طمع و آز و خودپسندی نجاتشان دهیم و به ضرب و زور محراب و منبر و مسجد مردم را راهی بهشت کنیم تا بلکه آن صاحبخانه از اضافه اجارهاش صرفنظرنماید و هم مردم کمتری در صف ثبت نام یارانه باشند و آنکه نیاز ندارد در صف مرغ و تخمومرغ نایستد و آن که برق زیادی مصرف میکند هم کمیترمز اسرافش را بکشد . در وهله بعد هم چنانچه به صراط مستقیم هدایت نشدند با درفش عدلیه به سراغشان رفته تا دمار از روزگار دلال ارز و صاحبخانهی بی مروت و سلطان مرغ و تخم مرغ از خدا بیخبر درآوریم تا بگویند و بنویسند که در مملکت اسلامیچنین خبرهایی هم نیست.
اما همهمان به کرات مشاهده کردهایم و میکنیم که این ره به ترکستان است و نهایت چند صباحی برادران خوش انصافمان شغل شریف دلالی را ترک میگویند و ماستشان را کیسه! ولی چند روز بعد آش همان آش است و کاسه همان کاسه. مشکل از کجاست؟ واعظانمان خدایی نکرده در خلوتشان آن کار دیگر میکنند که سخنشان تاثیر کافی ندارد یا عدلیه کم گذاشته؟ جواب را نه میشود درین جست و نه در آن.
واقعیت این است که اقتصاد نه با اخلاق سامان میگیرد و نه با حکم حاکمان، اقتصاد راه خودش را میرود و ما مادام که نتوانیم علت العلل را چارهجویی نماییم ،این همه بی فایده است.اقتصاد علم است و روش علمیخود را دارد در فواید این علم و روشش هم همین بس که دنیا با استفاده از همین ابزارهای علمی،تورم دورقمیدیگر مسئلهاش نیست. نه اینکه با استفاده از شبه علم و تئوریهای توطئه به دور خودشان بچرخند.نمیشود که شب و روز قیمت ارز را سرکوبکرده و انتظار رشد صادرات و کاهش واردات داشت ، نمیشود دروازههای تجارت با دنیا را بست و انتظار توسعه داشت ، نمیشود انحصار را در کشور نهادینه کرده و انتظار افزایش رفاه داشت و هزار نمیشود دیگر.
آن صاحبخانه که اجاره را دوبرابر میکند، آن دلال که به دنبال اندوختن طلا و دلار است، خودش را در برابر سیل تورم و کاهش ارزش پولملی بیمه میکند .آنکه سرسام آور از برق و گاز مصرف میکند رفتار طبیعی خودش را در برابر این نعماتِ خدادیِ ارزان قیمت بروز میدهد و مادام که قیمت حاملهای انرژی پایین باشد داستان همین است و پند مردان خدا و هیبت عدلیه تنها اندکی ازین آلام میکاهد.نتیجه این سبک سیاستگزاری با ابزارهای فشل همانند صبح و شب مردم را به کممصرفی در رسانه ملی توصیه کردن نیز همین است که میبینیم.
✔ چه کنیم؟
ابتدا بایستی حقایق را شناخت و به جهل خویش اقرارکنیم همانا که فرمود:{لا ادری هو نصف العلم}. پس از آن خواهیم فهمید که اقتصاد با دستور فلان وزیر و بهمان مدیر یک شبه روندش عوض نمیشود. اقتصاد زبان خودش را میفهمد و ابزار مختص به خود را طلب میکند. اقتصاد علاوه بر اینکه علم تخصیصمنابع است، دانش شکلدهی به انگیزهها در مقام عمل نیز هست،فهم اینکه چگونه انگیزههای مردم را شکلدهی و جهتدهی نماییم که برق و گاز کمتری مصرف نمایند و به سراغ دلالی در انواع داراییهای نامولد نروند و بجایش سرمایه خود را به کار تولید زنند.
و این انگیزهها در بسیاری از موارد با سیگنال و علامتدهی در بازارهای مختلف به توسط قیمت شکل میگیرد - نه با قیمتگذاری دستوری دولت - و این مکانیسم قیمتگذاری صحیح است که میتواند از واردات بیش از حد و تولید ناکارای داخل و مصرف شدید برق بکاهد نه با یارانههای بدون توجیه دولت و سرکوب قیمت ارز.
در اکثر چالشهای امروزه ما قیمتها غیر واقعی هستند و به همین سبب است که از کشوری که به لحاظ رتبه دارای دومین منابع گازی جهان است کشوری واردکننده گاز ساخته بجای صادرات آن در این بحران بیگازی اروپا. و خدا میداند که اگر مدیریت صحیح صورت میگرفت الان چه درآمدی ازین صادرات میتوانستیم به جیب بزنیم. معضل اصلی هم همان فقدان دانش کافی در سیاستگذاری اقتصادی است که اگر میداشتیم کسری بودجه را پولی نمیکردیم که نتیجهی آن موجسواری مردم در بازارهای گوناگون در دریای تورم باشد.
✔ حرف آخر
آنچه که گذشت قطرهای است از دریای ناکارآمدی در مدیریت اقتصادی و ضعف در اراده جهت تغییر. لازم به تذکر است که این سطور رافع مسئولیت و ناقض زحمات متصدیان فرهنگ و عدالت و اخلاق نیست اما مهم این است که بدانیم تنها این دو کافی نیست و جهت کنترل رفتار انسانِ دارای نیازهای نامحدود در دنیای با منابع محدود نیازمند ابزارهایی فراتر از این دو هستیم، ابزارهایی که به زعم نگارنده اگر نگوییم همهاش بلکه قسمت اعظمیاز آنها در علماقتصاد پیدا میشود.و مهمترین نکته را باید درین دید که همانطور که اقتصاد یک شبه وارد تورم و رکود نمیشود، یک شبه نیز خارج نمیشود،صبر میخواهد و مرد کهن که درین چهار دهه این دو یا دیده نشده اند و یا کم مشاهده گردیده.