🔸 یادداشتی بر فیلم سینمایی «منصور»
✍ #علی_دائمی
ورودی ۹۴ دانشگاه رضوی
دانشجوی ارشد ادبیات نمایشی دانشگاه صداوسیما تهران
✔ داستان یک قهرمان
فیلم «منصور»، اولین فیلم سینمایی سیاوش سرمدی است که به بازهای از زندگی فرمانده بزرگ ارتش جمهوری اسلامی، شهید منصور ستاری، میپردازد. در سالهای دهۀ 60 که کشور درگیر جنگ تحمیلی بود، نیروی هوایی ارتش توان کافی برای دفاع از مرزهای میهن را نداشت. جنایتهای صدام از یک سو و کارشکنی نهادهای خصوصی و دولتی در کمکرسانی به نیروی هوایی، عرصه را بر ارتش تنگ کرده بود. اما این تیمسار منصور ستاری بود که با شجاعت و قاطعیت، مسیر را برای ناوگان هوایی کشور هموار کرد و هواپیماهای جنگی ارتش را مجهز ساخت. علیرغم تحریمهای بینالمللی و سنگاندازی برخی مسئولان، شهید ستاری توانست جنگندههای ازکارافتادۀ ارتش را که به دلیل نبود دانش، تخصص و تجهیزات کافی در پایگاهها خاک میخورد، احیا کند و به چرخۀ پروازی بازگرداند. شهید ستاری که ناکارآمدی سیستم را در برآورده کردن نیازهای نیروی هوایی دید، تصمیم گرفت مستقلاً به تعمیر جنگندهها بپردازد و پولی به سازمان «یاشی» (بزرگترین و متخصصترین نهاد تعمیرات موتورهای وسایل پرندۀ نظامیو مسافربری در ایران) ندهد. این جسارت و عزم راسخ شهید ستاری باعث تقابل و اختلاف او با قوای سهگانه شد که در آن زمان حامیان پروپاقرص دلالان یاشی بودند. با وجود همۀ تهدیدها و خیانتها، شهید ستاری از پا ننشست و به تلاش خود برای خودکفایی صنایع هوایی ادامه داد. او رویایی بزرگتر از پیروزی در جنگ را در سر میپروراند: رویای تولید جنگندۀ بومی...
✔ از زاویهای متفاوت
اهالی سینمای مستند، سیاوش سرمدی را به خوبی میشناسند. با این حال، منصور اولین تجربۀ او در مقام کارگردان یک فیلم سینمایی است. این فیلم به وقایع دوران جنگ میپردازد، اما نه با معیارها و قواعد همیشگی سینمای جنگ. سرمدی به همنسلان و حتی اسلاف خود ثابت میکند میتوان به دوران جنگ پرداخت اما با رویکردی متفاوت از آثار متعدد ژانر جنگی. بزرگترین نقطۀ قوت فیلم را باید همین کلیشهزدایی از دهۀ ۶۰ و همچنین تمرکز بر زوایای مغفول هشت سال جنگ تحمیلیست. بازنگری در روایت تثبیتشده از آن دوران و پرداختن به خیانتهای برخی مسئولان و نیز موانع بروکراسی بر سر راه یک قهرمان جنگ، به ما یادآور میشود که رانههای پیشرفت کشور میتوانند در پیچوخم ساختارهای فرسایشی بروکراتیک از بین بروند و کار به جایی برسد که ناکارآمدی سیستماتیک بیش از دشمن جنگطلب و تحریمهای بینالمللی به موتور پیشرفت کشور آسیب بزند. در جایی از فیلم، یکی از همکاران تیمسار ستاری از او میخواهد کارها را مطابق روال همیشگی و هماهنگ با سیستم انجام دهند. تیمسار در جواب او میگوید: «سیستمیکه
کار نکنه، سرطانه!» این پیشرو و قاطع بودن شهید و روحیۀ عدالتخواهانۀ او، حلقۀ مفقودۀ ساختار مدیریتی امروز کشور است. بنابراین سرمدی در عین حال که دهۀ ۶۰ را زیر ذرهبین گرفته، با نگاه متفاوتش حرفهای بسیاری دربارۀ وضعیت امروز کشور دارد؛ نگاه و زاویۀ دیدی که ثمرۀ سالها فعالیت او در عرصۀ مستندسازی است.
فیلمنامهنویسان و کسانی که تجربۀ نگارش درامهای زندگینامهای را دارند میدانند که نوشتن فیلمنامۀ بیوگرافی چقدر دشوار و چالشآفرین است؛ بهخصوص اگر قرار بر وفاداری به داستان زندگی شخصیت باشد. با این وجود، فیلمنامۀ منصور از پس این مهم برآمده و توانسته بخشی از زندگی شهید را با آغاز، میانه و پایانی منطقی و معقول روایت کند به طوریکه یک کنش محوری بر تمام فیلمنامه حاکم باشد و مخاطب رشتۀ داستان را گم نکند. لذا فیلمنامۀ منصور از حیث وحدت داستانی و پرهیز از پراکندهگویی قابل تحسین است.
منصور قهرمانی کنشگر و جسور دارد، اما نه از جنس قهرمانهای سینمایهالیوود. برگ برندۀ منصور در سادگی و صداقت آن است. نگاه مستندگونه به زندگی شهید و پرهیز از تقدس بخشیدنهای بیجا، قهرمان فیلم را بسیار سمپاتیک و باورپذیر کرده است. در این میان نباید از بازی واقعگرا و بیتکلف محسن قصابیان غافل شد. او که سابقۀ فعالیتهای تئاتری را در کارنامهاش دارد، برای یک اجرای رئالیستی، بدون غلو و نسبتاً درونگرا کار سختی را پیش رو داشته که البته در ایفای نقش خود موفق بوده است.
✔ درامِ مبتلا به مستندزدگی
فیلمساز قصد دارد به سبک مستندسازی خود در درامپایبند باشد؛ این سبک مستندگونه به همان اندازه که در خدمت بازنمایی صادقانه و بیاغراق شخصیت تیمسار ستاریست، همانند یک تیغ دودم به فیلم لطمه زده است. استفاده از دوربین روی دست برای تمام پلانها هیچ توجیهی ندارد. ظرفیتهای موسیقی متن برای تقویت حس یک سکانس به کلی مورد غفلت واقع شده و هیچ تلاشی برای القای احساسات در صحنههای پرتنش و شورانگیز نمیشود؛ برای مثال نگاه کنید به سکانسهای بمباران شهر و بیرون کشیدن یک دختر از زیر آوار و یا سکانس حمله به هواپیماهای خریداری شده. اغلب این سکانسها، بیروح و ابتر تمام میشوند و تدوین غیردراماتیک پلانها نیز اجازۀ نفس کشیدن به کنش صحنه را نمیدهد. بعلاوه، فیلم در بازنمایی جنبههای شخصی زندگی قهرمانش شکست میخورد و از روابط خانوادگی شهید ستاری کلیشههایی سطحی میسازد که حتی در تضاد با تصویر کلی شهید در فیلم عمل میکند. تحمیل چند سکانس کوتاه به فیلم که شامل گفتوگوی منصور با همسرش میشود با تم همیشگی «تقابل عشق و وظیفه» بسیار تصنعی از آب درآمده و خلاف رویکرد کلیشهزدایانۀ فیلم است.
✔ کلام آخر
در مجموع دربارۀ فیلم منصور میتوان گفت که وجه تمایز آن، عدم محافظهکاری و جسارت در پرداختن به مسائل سیاسی و موضوعات جنجالبرانگیز دهۀ 60 است. منصور تلاشیست برای ارائۀ تصویری ساده و صمیمیاز یک شخصیت ماندگار در دل تاریخ معاصر که مردم چندان با فداکاریها و شجاعتهای او آشنا نیستند. در سینمای بیقهرمان ما که درگیر ژانرها و نگاههای تکراری است، منصور اثر قابل ستایشیست؛ هرچند که بیتوجهی فیلمساز به اقتضائات مدیوم سینما و تفاوتهای درام و مستند به کار او آسیب زده و از لطف آن کاسته است.