loading...

درنگ

مجلۀ تأمل دینی

بازدید : 6
شنبه 12 بهمن 1403 زمان : 1:36

🔸 چگونه چهار دهه سیاستگذاری غلط، اقتصاد راه به بیراهه برد؟

✍ #امیرحسین_صادقی
ورودی ۹۶ دانشگاه رضوی
طلبه-دانشجوی کارشناسی اقتصاد

✔ مقدمه

روزگار کنونی ایران‌زمین که روز‌‌به‌‌روز بر وخامت حال آن افزوده شده و هر روز کرامتی جدید از حضرات مشاهده می‌شود ماحصلی است از اداره‌ی فشل اقتصاد کشور با اخلاق و وعظ و نصیحت. قطعی‌آب و سوداگری در بازار ارز و طلا و خودرو و کسری‌بودجه جملگی حکایت از ضعف شدید در حیطه‌ی حکمرانی اقتصادی دارد و هر روز دریغ از دیروز. نتیجه‌ی آن هم کاهش مداوم کیفیت ‌زندگی است که آثارش نه تنها گریبان‌گیر کاخ‌نشین‌ها نشده بلکه پله‌ای گشته جهت بهره‌برداری از ملت کوخ‌نشین.
در هر کدام از مسائلی که ذکر گردید ردپایی از اقتصاد و دلالت‌های آن پیدا می‌شود، اصولا اقتصاد علم تخصیص بهینه‌ی منابع است به طوری که بتوان از محدودترین منابع بهترین بهره‌برداری را نمود. حال این منبع اندک می‌تواند آب که مایه‌ی حیات آدمی‌است باشد یا سوخت‌های فسیلی و یا حتی درآمدهای ارزی کشور.
✔ سوال
سوال اصلی این است که چگونه این آب اندک را در کشوری تقریبا خشک همانند ایران به نحوی تخصیص دهیم که بتوان از آن به بهترین وجه ممکن استفاده‌شود. آن را به کشاورزان اصفهان تخصیص‌دهیم که با روش‌های سنتی آبیاری همانند غرق‌آبی هندوانه –که محصولی بسیار آب‌بر است و هر کیلوی آن 500 لیتر آب می‌برد- بکارند و صادر نمایند یا آن را به صنایع آب‌بر همانند ذوب‌آهن و فولاد بدهیم و یا با چند صد کیلومتر لوله‌کشی به یزد رسانده و مردم آن دیار را سیراب کنیم و یا حتی خود همین آب را با دردسر بسیار کمتر صادر کنیم و از درآمد ارزی‌اش روزگار بگذرانیم؟ و اگر بسیار به سلول‌های خاکستری‌مان فشار بیاوریم ممکن است به ذهنمان خطور کند که روش‌های سنتی آبیاری را به مدرن تبدیل کرده و محصولات کم آب‌بر کاشته و صنایع آب‌برمان را به نزدیکی دریا منتقل‌‌‌کنیم.
القصه اقتصاد در تمام داستان‌های بالا دستی بر آتش دارد و ادعایی که گوش هیچ کس بدهکار نبوده و نیست. سوال اصلی هم همان است که این تخصیص‌ها‌ را چگونه بین این نیازهای نامحدود تقسیم‌کنیم تا هم خدا را خوش‌آید و هم خلقش را. اما گاهی هم به این سوال برمی‌خوریم که با رفتار نادرست مصرف‌کنندگان این آب و برق چه کنیم؟ با سوداگری در بازار ارز چه کنیم ؟ با تورم دو رقمی‌چه کنیم؟ و خلاصه با این چاه‌های ویل که اکنون اقتصاد ایران در تمام آن‌ها گرفتاراست چه سیاستی را در پیش بگیریم که ازین رنج برهیم؟
✔ نگاه به گذشته
رفتاری که سیاستگذار درین چهار دهه اخیر از خود نشان داده تنها –یا لااقل در اکثر مواقع- منحصر به این بوده که در ابتدا مردم را با اخلاق و پند و نصیحت سر به راه نماییم و از چاه حرص و طمع و آز و خودپسندی نجاتشان دهیم و به ضرب و زور محراب و منبر و مسجد مردم را راهی بهشت کنیم تا بلکه آن صاحبخانه از اضافه اجاره‌اش صرف‌نظر‌نماید و هم مردم کمتری در صف ثبت نام یارانه باشند و آنکه نیاز ندارد در صف مرغ و تخم‌ومرغ نایستد و آن که برق زیادی مصرف می‌کند هم کمی‌ترمز اسرافش را بکشد . در وهله بعد هم چنانچه به صراط مستقیم هدایت نشدند با درفش عدلیه به سراغشان رفته تا دمار از روزگار دلال ارز و صاحبخانه‌ی بی مروت و سلطان مرغ و تخم مرغ از خدا بی‌خبر درآوریم تا بگویند و بنویسند که در مملکت اسلامی‌چنین خبرهایی هم نیست.
اما همه‌مان به کرات مشاهده کرده‌ایم و می‌کنیم که این ره به ترکستان است و نهایت چند صباحی برادران خوش انصافمان شغل شریف دلالی را ترک می‌گویند و ماستشان را کیسه! ولی چند روز بعد آش همان آش است و کاسه همان کاسه. مشکل از کجاست؟ واعظانمان خدایی نکرده در خلوتشان آن کار دیگر می‌کنند که سخنشان تاثیر کافی ندارد یا عدلیه کم گذاشته؟ جواب را نه می‌شود درین جست و نه در آن.
واقعیت این است که اقتصاد نه با اخلاق سامان می‌گیرد و نه با حکم حاکمان، اقتصاد راه خودش را می‌رود و ما مادام که نتوانیم علت العلل را چاره‌جویی نماییم ،این همه بی فایده است.اقتصاد علم است و روش علمی‌خود را دارد در فواید این علم و روشش هم همین بس که دنیا با استفاده از همین ابزارهای علمی،تورم دورقمی‌دیگر مسئله‌اش نیست. نه اینکه با استفاده از شبه علم و تئوری‌های توطئه به دور خودشان بچرخند.نمی‌شود که شب و روز قیمت ارز را سرکوب‌کرده و انتظار رشد صادرات و کاهش واردات داشت ، نمی‌شود دروازه‌های تجارت با دنیا را بست و انتظار توسعه داشت ، نمی‌شود انحصار را در کشور نهادینه کرده و انتظار افزایش رفاه داشت و هزار نمی‌شود دیگر.
آن صاحبخانه که اجاره را دوبرابر می‌کند، آن دلال که به دنبال اندوختن طلا و دلار است، خودش را در برابر سیل تورم و کاهش ارزش پول‌ملی بیمه می‌کند .آنکه سرسام آور از برق و گاز مصرف می‌کند رفتار طبیعی خودش را در برابر این نعماتِ خدادیِ ارزان قیمت بروز می‌دهد و مادام که قیمت حامل‌های انرژی پایین باشد داستان همین است و پند مردان خدا و هیبت عدلیه تنها اندکی ازین آلام می‌کاهد.نتیجه این سبک سیاستگزاری با ابزارهای فشل همانند صبح و شب مردم را به کم‌مصرفی در رسانه ملی توصیه کردن نیز همین است که می‌بینیم.
✔ چه کنیم؟
ابتدا بایستی حقایق را شناخت و به جهل خویش اقرار‌کنیم همانا که فرمود:{لا ادری هو نصف العلم}. پس از آن خواهیم فهمید که اقتصاد با دستور فلان وزیر و بهمان مدیر یک شبه روندش عوض نمی‌شود. اقتصاد زبان خودش را می‌فهمد و ابزار مختص به خود را طلب می‌کند. اقتصاد علاوه بر اینکه علم تخصیص‌منابع است، دانش شکل‌دهی به انگیزه‌ها در مقام عمل نیز هست،فهم اینکه چگونه انگیزه‌های مردم را شکل‌دهی و جهت‌دهی نماییم که برق و گاز کمتری مصرف نمایند و به سراغ دلالی در انواع دارایی‌های نامولد نروند و بجایش سرمایه خود را به کار تولید زنند.
و این انگیزه‌ها در بسیاری از موارد با سیگنال و علامت‌دهی در بازارهای مختلف به توسط قیمت شکل می‌گیرد - نه با قیمت‌گذاری دستوری دولت - و این مکانیسم قیمت‌گذاری صحیح است که می‌تواند از واردات بیش از حد و تولید ناکارای داخل و مصرف شدید برق بکاهد نه با یارانه‌های بدون توجیه دولت و سرکوب قیمت ارز.
در اکثر چالش‌های امروزه ما قیمت‌ها غیر واقعی هستند و به همین سبب است که از کشوری که به لحاظ رتبه دارای دومین منابع گازی جهان است کشوری واردکننده گاز ساخته بجای صادرات آن در این بحران بی‌گازی اروپا. و خدا می‌داند که اگر مدیریت صحیح صورت می‌گرفت الان چه درآمدی ازین صادرات می‌توانستیم به جیب بزنیم. معضل اصلی هم همان فقدان دانش کافی در سیاستگذاری اقتصادی است که اگر می‌داشتیم کسری بودجه را پولی نمی‌کردیم که نتیجه‌ی آن موج‌سواری مردم در بازارهای گوناگون در دریای تورم باشد.
✔ حرف آخر
آنچه که گذشت قطره‌ای است از دریای ناکارآمدی در مدیریت اقتصادی و ضعف در اراده جهت تغییر. لازم به تذکر است که این سطور رافع مسئولیت و ناقض زحمات متصدیان فرهنگ و عدالت و اخلاق نیست اما مهم این است که بدانیم تنها این دو کافی نیست و جهت کنترل رفتار انسانِ دارای نیازهای نامحدود در دنیای با منابع محدود نیازمند ابزارهایی فراتر از این دو هستیم، ابزارهایی که به زعم نگارنده اگر نگوییم همه‌اش بلکه قسمت اعظمی‌از آن‌ها در علم‌اقتصاد پیدا می‌شود.و مهم‌ترین نکته را باید درین دید که همانطور که اقتصاد یک شبه وارد تورم و رکود نمی‌شود، یک شبه نیز خارج نمی‌شود،صبر می‌خواهد و مرد کهن که درین چهار دهه این دو یا دیده نشده اند و یا کم مشاهده گردیده.

سیستمی که کار نکنه سرطانه!
برچسب ها v+ lemon , v+ login , v logo , v+ language ,
بازدید : 4
شنبه 12 بهمن 1403 زمان : 1:36

🔸 یادداشتی بر فیلم سینمایی «منصور»

✍ #علی_دائمی
ورودی ۹۴ دانشگاه رضوی
دانشجوی ارشد ادبیات نمایشی دانشگاه صداوسیما تهران

✔ داستان یک قهرمان

فیلم «منصور»، اولین فیلم سینمایی سیاوش سرمدی است که به بازه‌ای از زندگی فرمانده بزرگ ارتش جمهوری اسلامی، شهید منصور ستاری، می‌پردازد. در سال‌های دهۀ 60 که کشور درگیر جنگ تحمیلی بود، نیروی هوایی ارتش توان کافی برای دفاع از مرزهای میهن را نداشت. جنایت‌های صدام از یک سو و کارشکنی نهادهای خصوصی و دولتی در کمک‌رسانی به نیروی هوایی، عرصه را بر ارتش تنگ کرده بود. اما این تیمسار منصور ستاری بود که با شجاعت و قاطعیت، مسیر را برای ناوگان هوایی کشور هموار کرد و هواپیماهای جنگی ارتش را مجهز ساخت. علی‌رغم تحریم‌های بین‌المللی و سنگ‌اندازی برخی مسئولان، شهید ستاری توانست جنگنده‌های ازکارافتادۀ ارتش را که به دلیل نبود دانش، تخصص و تجهیزات کافی در پایگاه‌ها خاک می‌خورد، احیا کند و به چرخۀ پروازی بازگرداند. شهید ستاری که ناکارآمدی سیستم را در برآورده کردن نیازهای نیروی هوایی دید، تصمیم گرفت مستقلاً به تعمیر جنگنده‌ها بپردازد و پولی به سازمان «یاشی» (بزرگترین و متخصص‌ترین نهاد تعمیرات موتورهای وسایل پرندۀ نظامی‌و مسافربری در ایران) ندهد. این جسارت و عزم راسخ شهید ستاری باعث تقابل و اختلاف او با قوای سه‌گانه شد که در آن زمان حامیان پروپاقرص دلالان یاشی بودند. با وجود همۀ تهدیدها و خیانت‌ها، شهید ستاری از پا ننشست و به تلاش خود برای خودکفایی صنایع هوایی ادامه داد. او رویایی بزرگتر از پیروزی در جنگ را در سر می‌پروراند: رویای تولید جنگندۀ بومی...


✔ از زاویه‌ای متفاوت


اهالی سینمای مستند، سیاوش سرمدی را به خوبی می‌شناسند. با این حال، منصور اولین تجربۀ او در مقام کارگردان یک فیلم سینمایی است. این فیلم به وقایع دوران جنگ می‌پردازد، اما نه با معیارها و قواعد همیشگی سینمای جنگ. سرمدی به هم‌نسلان و حتی اسلاف خود ثابت می‌کند می‌توان به دوران جنگ پرداخت اما با رویکردی متفاوت از آثار متعدد ژانر جنگی. بزرگترین نقطۀ قوت فیلم را باید همین کلیشه‌زدایی از دهۀ ۶۰ و همچنین تمرکز بر زوایای مغفول هشت سال جنگ تحمیلی‌ست. بازنگری در روایت تثبیت‌شده از آن دوران و پرداختن به خیانت‌های برخی مسئولان و نیز موانع بروکراسی بر سر راه یک قهرمان جنگ، به ما یادآور می‌شود که رانه‌های پیشرفت کشور می‌توانند در پیچ‌و‌خم ساختارهای فرسایشی بروکراتیک از بین بروند و کار به جایی برسد که ناکارآمدی سیستماتیک بیش از دشمن جنگ‌طلب و تحریم‌های بین‌المللی به موتور پیشرفت کشور آسیب بزند. در جایی از فیلم، یکی از همکاران تیمسار ستاری از او می‌خواهد کارها را مطابق روال همیشگی و هماهنگ با سیستم انجام دهند. تیمسار در جواب او می‌گوید: «سیستمی‌که کار نکنه، سرطانه!» این پیشرو و قاطع بودن شهید و روحیۀ عدالتخواهانۀ او، حلقۀ مفقودۀ ساختار مدیریتی امروز کشور است. بنابراین سرمدی در عین حال که دهۀ ۶۰ را زیر ذره‌بین گرفته، با نگاه‌ متفاوتش حرف‌های بسیاری دربارۀ وضعیت امروز کشور دارد؛ نگاه و زاویۀ دیدی که ثمرۀ سال‌ها فعالیت او در عرصۀ مستندسازی است.
فیلمنامه‌نویسان و کسانی که تجربۀ نگارش درام‌های زندگی‌نامه‌ای را دارند می‌دانند که نوشتن فیلمنامۀ بیوگرافی چقدر دشوار و چالش‌آفرین است؛ به‌خصوص اگر قرار بر وفاداری به داستان زندگی شخصیت‌ باشد. با این وجود، فیلمنامۀ منصور از پس این مهم برآمده و توانسته بخشی از زندگی شهید را با آغاز، میانه و پایانی منطقی و معقول روایت کند به طوری‌که یک کنش محوری بر تمام فیلمنامه حاکم باشد و مخاطب رشتۀ داستان را گم نکند. لذا فیلمنامۀ منصور از حیث وحدت داستانی و پرهیز از پراکنده‌گویی قابل تحسین است.
منصور قهرمانی کنشگر و جسور دارد، اما نه از جنس قهرمان‌های سینمای‌هالیوود. برگ برندۀ منصور در سادگی و صداقت آن است. نگاه مستندگونه به زندگی شهید و پرهیز از تقدس‌ بخشیدن‌های بی‌جا، قهرمان فیلم را بسیار سمپاتیک و باورپذیر کرده است. در این میان نباید از بازی واقع‌گرا و بی‌تکلف محسن قصابیان غافل شد. او که سابقۀ فعالیت‌های تئاتری را در کارنامه‌اش دارد، برای یک اجرای رئالیستی، بدون غلو و نسبتاً درون‌گرا کار سختی را پیش رو داشته که البته در ایفای نقش خود موفق بوده است.


✔ درامِ مبتلا به مستندزدگی


فیلمساز قصد دارد به سبک مستندسازی خود در درامپای‌بند باشد؛ این سبک مستندگونه به همان اندازه که در خدمت بازنمایی صادقانه و بی‌اغراق شخصیت تیمسار ستاری‌ست، همانند یک تیغ دودم به فیلم لطمه زده است. استفاده از دوربین روی دست برای تمام پلان‌ها هیچ توجیهی ندارد. ظرفیت‌های موسیقی متن برای تقویت حس یک سکانس به کلی مورد غفلت واقع شده و هیچ تلاشی برای القای احساسات در صحنه‌های پرتنش و شورانگیز نمی‌شود؛ برای مثال نگاه کنید به سکانس‌های بمباران شهر و بیرون کشیدن یک دختر از زیر آوار و یا سکانس حمله به هواپیماهای خریداری شده. اغلب این سکانس‌ها، بی‌روح و ابتر تمام می‌شوند و تدوین غیردراماتیک پلان‌ها نیز اجازۀ نفس کشیدن به کنش صحنه را نمی‌دهد. بعلاوه، فیلم در بازنمایی جنبه‌های شخصی زندگی قهرمانش شکست می‌خورد و از روابط خانوادگی شهید ستاری کلیشه‌هایی سطحی می‌سازد که حتی در تضاد با تصویر کلی شهید در فیلم عمل می‌کند. تحمیل چند سکانس کوتاه به فیلم که شامل گفت‌وگوی منصور با همسرش می‌شود با تم همیشگی «تقابل عشق و وظیفه» بسیار تصنعی از آب درآمده و خلاف رویکرد کلیشه‌زدایانۀ فیلم است.


✔ کلام آخر


در مجموع دربارۀ فیلم منصور می‌توان گفت که وجه تمایز آن، عدم محافظه‌کاری و جسارت در پرداختن به مسائل سیاسی و موضوعات جنجال‌برانگیز دهۀ 60 است. منصور تلاشی‌ست برای ارائۀ تصویری ساده و صمیمی‌از یک شخصیت ماندگار در دل تاریخ معاصر که مردم چندان با فداکاری‌ها و شجاعت‌های او آشنا نیستند. در سینمای بی‌قهرمان ما که درگیر ژانرها و نگاه‌های تکراری است، منصور اثر قابل ستایشی‌ست؛ هرچند که بی‌توجهی فیلمساز به اقتضائات مدیوم سینما و تفاوت‌های درام و مستند به کار او آسیب زده و از لطف آن کاسته است.

مصلحت امت نبوی؛ سیره امیر مؤمنان
بازدید : 4
شنبه 12 بهمن 1403 زمان : 1:36

🔸 نمود دیانت در بستر سیاست جهت بقای اصل اسلام

✍ #امیرهادی_سرجوئی
ورودی ۹۶ دانشگاه علوم اسلامی‌رضوی
طلبه سطح ۲ حوزه صدر اصفهان

قریش و همراهانشان پیوند خویشاوندی با مرا گسستند، کار مرا دگرگون کردند، همگی بر سرحق جانشینی رسول خدا(ص) که از همه‌ی آنان به آن سزاوارترم، برای مبارزه با من متحد شدند و گفتند: حق را اگر می‌توانی، بگیر و اگر تو را از آن محروم کردند، صبر پیشه کن یا با اندوه و حسرت بمیر!
به اطرافم نگریستم. دیدم که نه یاوری دارم و نه کسی از من دفاع می‌کند، جز اهل بیتم که اگر مرا یاری می‌کردند،‌ کشته می‌شدند و من مایل نبودم جانشان به خطر افتد. پس با خار در چشم، دیده برهم نهادم و با استخوان در گلو، جام تلخ را جرعه جرعه نوشیدم و در عین حال خشمی‌را که تلخ تر از گیاه حنظل و دردناک تراز فرورفتن تیغ برّنده در دل بود، فرو خوردم و بر آن شکیبایی ورزیدم.

✔ انحراف از خط اصلی اکمال دین در جامعه اسلامی


ارتحال نبی مکرم اسلام موجب شد که حکومت ده ساله‌ی نبوی وارد فصل نوینی از حیات جامعه‌ی اسلامی‌تحت عنوان آغاز فصل امامت شود.
هدف خاتمیت این بود که فرامین الهی، پس از پیامبربه صورت منسجم توسط افرادی منتخب، در بطن جامعه‌ی اسلامی‌فرهنگ سازی شود تا حلقات دین خدا در اجتماع وسیع خلق، منتشرشود و تمامی‌اعصار بشریت از نورانیت سنن ونوامیس الهی توشه گیرند و به سمت حیات فطری خویش به تکامل و تعالی برسند.
قراربود رهبران حکومت اسلامی‌به سوی هدف‌های وحیانی حضرت رسول، به سرعت قدم بردارند تا تکامل بشریت رقم بخورد ونظم نوین جهانی در سایه سارآن شکل بگیرد، اما ماجرای سقیفه نقطه ضعفی بود که سیر جامعه‌ی اسلامی‌را به سوی هدف‌های از پیش تعیین شده‌ی الهی، متوقف یا کند کرد.
اسلام دچار سیاست بازی عده‌ی اندکی ازمردم شد که به جامعه‌ی اسلامی‌علاقه‌‌‌ای نداشتند و تؤطئه‌های خویش را در دنیاطلبی و به معنای دقیق ترانحصارطلبی دنبال میکردند.
علی(ع) وارد دوراهی بزرگی می‌شود. حضرت یا باید ستمی‌را نخست برخویشتن و در وهله‌ی ثانی برانسانیت تحمل کند و این آمادگی را به خویش دهد که دیگر مردم، اسلامی‌صحیح و کامل را فرا نخواهند گرفت و تنها رگه‌هایی از اسلام را درک خواهند کرد ویا علی(ع) خویش را آماده کند که نابودی اسلام، قرآن و معارف وحی را ببیند و نظاره گر متلاشی شدن نظام نوپای اسلامی‌باشد. و هرگز علی(ع) راه دوم را انتخاب نکرد، تن به مصلحتی داد و از مصلحتی چه سخت گذشت.
به خداقسم! اگر ترس آن نبود که تفرقه میان مسلمانان پدیدآید و بازگشت به کفردرمیانشان آغاز شود و در نتیجه‌ی آن، دین آسیب ببیند و اساس آن به خطرافتد، تا می‌توانستم اوضاع کنونی را دگرگون می‌ساختم.
چنین صبری با همه‌ی تلخی‌هایش برای ما بهترازآن بود که در میان مسلمانان جدایی افتد وزمینه برای خونریزی فراهم آید.
البته نقش موازی و همخوان فاطمه زهرا(س) درکنار امیرمؤمنان، موجب شد که حقایق اسلام بعدها روشن شود.


✔ امتیازات شخصیتی امیرمؤمنان جهت استمرارجامعه‌ی نبوی


ولادت حضرت درون کعبه و شهادت درمحراب مسجد است. در میانه‌ی ولادت و شهادت با شخصیتی روبرو می‌شویم که سراسرمعرفت، عرفان، حکمت، زهد، تقوا، صبر، رضا و به معنای دقیق تر جهاد فی سبیل الله در تمامی‌ابعاد وشئونات آن است.
در آغاز کودکی و در سن شش سالگی از خانه پدر خویش-حضرت ابوطالب- به خانه پیامبر آمد و در آغوش پیامبر تحت تربیت شخص رسول گرامی‌قرار گرفت. در آستانه نزول وحی، تنها فردی بود که در غار حراء، نزد رسول حضور می‌یافت.
در خطبه‌ی قاصعه میفرمود: مثل شتربچه‌‌‌ای که دنبال مادرش حرکت میکند، دائماً به رسول خدا متصل بودم. هرروز دانشی جدید از اخلاقخویش به من می‌آموخت و از من می‌خواست تا به آن عمل کنم. هرسال که مدتی را در غار حرا می‌گذرانید، هیچ کس غیر ازمن به سراغ او نمی‌رفت و اورا نمی‌دید. تنها خانه‌‌‌ای که اهل آن خانه، مسلمان بودند، خانه‌ی ما بود؛ پیامبراکرم، خدیجه(س) و من سومین ایشان بودم. نور پیامبر را می‌دیدم و عطر نبوت را استشمام می‌کردم. من صدای ناله‌ی شیطان را وقتی که بر پیامبر، وحی نازل شد، شنیدم. پیامبر فرمود: تو می‌شنوی آنچه را که من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را که من می‌بینم جز آن که پیامبر نیستی، ولی وزیر و یاور من هستی و بر راه خیر می‌روی
سبقه در اسلام، قرابت با رسول گرامی، قرائت سوره برائت در موسم حج، لیلة المبیت، آیه ولایت، حدیث یوم الدار، حدیث منزلت، آیه اولی الامر، مباهله در برابر مسیحیان، آیه تطهیر، حدیث شریف کسا، عقد اخوت با رسول اکرم، لافتی الّا علی در جنگ احد، پرچم دار رسول خدا در جنگ خیبر، کشتن عمروبن عبدود در جنگ خندق، همسرسیدة نساء العالمین، پدرسیدی شباب اهل الجنة، پاک سازی کعبه از بت‌ها بر دوش پیامبر، لقب امیرالمؤمنین توسط پیامبرو بیعت همگانی غدیر خم امتیازاتی است که تنها علی(ع) در اسلام دارا بوده است.
امتیازاتی که اشاره شد و دیگر امتیازات بی شماری که مورد اشارت واقع نشد، هر یک دلیلی بر شایستگی حضرت امیر برای خلافت رسول خدا بود.


✔ تدبیررسول گرامی‌در بستراجرای صحیح امیرمؤمنان


طبق مصلحت امت اسلام و ضرورت رسیدن جامعه‌ی بشری به سرچشمه‌ی حیات بخش دین وزندگی سالم، لازم بود که علی(ع) پس از پیغمبر دررأس جامعه‌ی اسلامی‌قرار گیرد. خدا امرکرد و رسول درغدیراعلان عمومی‌نمود.
درست لحظاتی پس از ارتحال پیامبر، جهل و بی بصیرتی عوام و غرض ورزی خواص موجبات انحرافی پدید آمد که متأسفانه خلافت در دست کسانی افتاد که لیاقت و شایستگی آن را نداشتند.
حضرت، خود و همسر پاکش، تلاش و کوشش نمودند واقعیت و حقیقت را آشکار کنند به نحوی که در تاریخ نقل شده امیرالمؤمنین چهل شب با فاطمه زهرا(س) و فرزندانشان، به در خانه مهاجرین و انصارمی‌رفتند تا با کمک جنبه فکری و عاطفی، اقلیت نیرومندی را در اطراف خود جمع کنند و مطمئن شوند که اگر با این‌ها حرکت کنند اسلام نوپا آسیبی نمی‌بیند و از بین نمی‌رود.
علی(ع) به دنبال اقلیتی بود که بتوانند بر اکثریت تأثیرداشته باشند و رأی و نظرعامه مردم را جلب کنند تا حق خود را باز پس گیرد.
وقتی دفاع فایده‌‌‌ای نداشت و استمرارجدال و جنجال‌ها تنها به زیان عالَم اسلام تمام می‌شود، حضرت بیعت کردند و در طی بیست و پنج سال در کنار خلفای سه گانه ماندند.


✔ تهدیدات جامعه‌ی نبوی و لزوم وحدت درامت اسلامی


درجامعه‌ی نبوی، دین اسلام نیروی محرکه‌‌‌ای است که بشریت را به سوی تکامل و تعالی سوق می‌دهد لذا پیامبراعظم برای ایجاد آن بسیار تلاش کردند و امیرالمؤمنین جهت ابقای آن سکوت پیشه نمودند.
همزمان با تزلزل اسلام به واسطه‌ی احتمال جنگ داخلی و خونریزی مسلمین، دو ابرقدرت بزرگ شرق و غرب یعنی امپراتوری ایران و روم به مرزهای حکومت اسلامی‌نزدیک شده بودند و درصدد استعمارجامعه نوبنیاد اسلامی‌بودند تا اثری ازاسلام باقی نماند.
نزدیک تر از این دو امپراتوری، یهودیانی بودند که در زمان جنگ با حکومت نبوی از مدینه گریزان شده بودند که خطر بازگشت آن‌ها فزونی یافته بود که درصدد اخلال در نظام اسلام بودند.
ازآن گذشته، منافقین کافری همچون ابوسفیان و دیگران در پوشش اسلام، درانتظار موقعیتی بودند تا شورشی در قلب جامعه‌ی نبوی به وجود آورند و قدرت را تصاحب کنند.
اما مشکل اصلی مسلمانان جریان نوظهوری بود که تحت عنوان ارتداد شناخته شد. گروهی ادعای نبوت کرده، جماعتی مرتد شده و تاج شاهی برسر گذاشتند و دسته‌هایی هم از پرداخت زکات ممانعت ورزیدند.
پیامبران دروغین نظیر اسود عنسی، مسیلمة بن حبیب، سجاح و طلیحة بن خویلد اسدی با انگیزه‌‌‌ای که قبیله‌ی ما هم باید پیامبری داشته باشد که مانند قریش برهمگان سروری یابد، شروع به دعوت مردم به سمت خویش نمودند.
امیرالمؤمنین با ملاحظه‌ی تکلیف الهی و مصالح مسلمین از حق الهی و مشروع خود صرف نظر کرد. ابتدا اعتراض کرد تا اتمام حجت کرده باشد اما دست به شمشیر نبرد چون وحدت جامعه‌ی اسلامی‌مصلحت بسیار بزرگی بود.


✔ آغاز به کار حکومت عدل علوی در سایه سار مظلومیت


بیست و پنج سال تمام شد. مردم بیش از پیش هوای حکومت الهی-نبوی در سر داشتند. فساد و تبعیض، جامعه‌ی اسلامی‌را دربحران فرو برده بود. مردم از مصر، عراق، حجاز، فارس، آذربایجان و یمن امید به عدالتی داشتند که تنها از امیرمؤمنان انتظار می‌رفت. علی(ع) درمقابل هجوم جمعیت مسلمین قرارگرفت که حجت را بر ایشان تمام می‌کرد.
شما برای بیعت کردن، شتابان به سوی من روی آوردید، همانند شتر ماده‌ی تازه زاییده که به طرف بچه‌های خود می‌شتابد. پیاپی فریاد بر آوردید: «بیعت! بیعت!» من دستان خویش را فروبستم، اما شما به اصرار آن را گشودید؛ من از دست درازکردن امتناع کردم و شما دستانم را به سوی خویش کشیدید.
حکومت علی(ع) مثل حکومت نبوی، یک حکومت انقلابی است که جامعه‌ی قبل از خود را از بنیان تغییر می‌دهد. قرار نیست جامعه اصلاح شود بلکه تغییربنیادی در جامعه لزوم می‌یابد.
امیرالمؤمنین می‌فرماید: هر ذلیل و مظلومی‌نزد من عزیز است و حق او در اولویت است تا وقتی که حق او را از ظالم بگیرم. و به عکسش، ظالم ولو در مقام عزت باشد، نزد من ذلیل است تا وقتی که حق را از ظالم بگیرم و بعد از آن مثل مردم عادی با او رفتار می‌کنم.
به خدا قسم! اگرببینم این پول‌هایی که قبل از من به ناحق به کسانی داده شده است، آن را مهر زن قرار دادید، ازدواج کردید، کنیز خریدید، ملاحظه نمی‌کنم، همه‌ی آن‌ها را بر میگردانم.


✔ چالش‌های حکومت انقلابی علوی


مخالفین حکومت انقلابی علی(ع)؛ اشراف و ثروتمندانی هستند که همیشه درصدد بودند که از حکومت‌ها ارتزاق کنند، مقدس مآبانی هستند که در نظام قبل برای آن‌ها ارزش وجود داشت اما دراین نظام ارزش‌ها بر مبانی عدالت پایه ریزی می‌شود، عالمانی هستند که از جهل مردم استفاده می‌کردند و از قدرت‌ها در برابر آن پول دریافت می‌کردند و دوستانی بودند که جهل و احساساتشان منجر به فتنه‌های بزرگی شد.
مخالفین وقتی در مقابل علم بی پایان و عمل قاطع علی(ع) قرار گرفتند، طبعاً شرایط قابل تحمل نبود لذا با اَشکال مختلفی نظیر زر و زور و تطمیع و تحریص و شیطنت و تهمت و شمشیرعلیه ایشان تبلیغ کردند و مترسک‌های خیالی ساختند.
حوادث آن قدر سریع و پیچیده بود که آدم‌های ساده لوح و سطحی نگر و بی بصیرت که تحلیل درستی از قضایا نداشتند، مثل خاشاکی که در مقابل طوفان قرار بگیرد، اختیار از دستشان خارج می‌شد و به دنبال جریانات جامعه کشانده می‌شدند و می‌رفتند.
اگر تحلیل صحیح نباشد، ایمان در مقابل آن به سبب فقدان روشن بینی، ممکن است در جهت خلاف قرار گیرد. تشخیص حق از باطل، از مسائلی است که در طول تاریخ بشر و تاریخ نبوت‌ها، نقطه‌ی دشوارحیات انسان‌ها به شمار می‌آید.
دوران حکومت چهارسال و ده ماهه‌ی امیرمؤمنان با پیچیدگی‌های فراوان، به بشریت منشور سیاستمداری آموخت. برنامه‌ی حکومت، جریان انداختن سیاست در مسیردیانت است یعنی کسانی اداره‌ی امورجوامع را برعهده می‌گیرند که به نحو حقیقی دین دارباشند و سیاست را از معنویت و اخلاق و فضیلت جدا نکنند.


✔ منابع


منابع و مآخذ نوشتار پیش رو، برشی آزاد از کتاب انسان ۲۵۰ ساله حلقات دوم و سوم از آیت الله سیدعلی خامنه ای، تاریخ سیاسی اسلام۲ تاریخ خلفا از رسول جعفریان، علی(ع) از زبان علی(ع) از محمد محمدیان، نهج البلاغه و سایر مقالات در حوزه علوم انسانی می‌باشد.


✔ پی نوشت


۱-نهج البلاغه، خطبه ۲۱۷؛ الجمل، صفحه ۱۱۹
۲- الأمالی، شیخ مفید، مجلس ۱۹؛ الجمل، صفحه ۲۳۳
۳-الإرشاد، جلد۱، صفحه ۲۴۹
۴-نهج البلاغه؛ خطبه ۱۹۲، معروف به قاصعه (تحقیر کننده متکبرین)
۵- نهج البلاغه، کلام ۱۳۷
۶-نهج البلاغه، خطبه۳۷
۷-نهج البلاغه، خطبه ۱۵

ادیشن بسیار جذاب لیگ قهرمانان اروپا برای دریم لیگ 2019

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 4
  • بازدید کننده امروز : 5
  • باردید دیروز : 30
  • بازدید کننده دیروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 36
  • بازدید ماه : 36
  • بازدید سال : 36
  • بازدید کلی : 72
  • کدهای اختصاصی